کد مطلب:77571 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

خطبه 087-در بیان هلاکت مردم











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«اما بعد، فان الله لم یقصم جباری دهر قط الا بعد تمهیل و رخاء و لم یجبر عظم احد من الامم الا بعد ازل و بلاء.»

یعنی بعد از حمد خدا و نعت رسول صلی الله علیه و آله، پس به تحقیق كه خدای منزه از نقص، نشكسته است ظلمه و ستم كنندگان روزگار را هرگز، مگر بعد از تاخیر مرگ او و وسعت در عیش و دولت او و جبر استخوان شكسته ی احدی از امت را نكرده است، مگر بعد از تنگی و شدت و بلای بر او. یعنی از دولت و سلطنت و تعدی سلاطین جابر ظالم غیر عادل و از مظلوم شدن و فقیر و دل شكسته بودن، محزون و غمگین مباشید كه البته خدای جبار الجبابره و شكننده ی سلطنت سلاطین، بعد از مهلت چند وقتی و توسعه ی معیشت مدتی، سلب دولت و سلطنت از ایشان و رفع تسلط و ظلم و جور ایشان می كند و تلافی مشقتها و زحمتهای ملهوفین و جبر شكسته های مظلومین را به فضل و كرمش می نماید.

«و فی دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر.»

یعنی در نزد چیزی كه روكرده اید شما به او از شدت شدید عذاب و پشت كرده اید از مخاطبه و موعظه ی بسیار و متعجب می باشم.[1].

[صفحه 434]

«و ما كل ذی قلب بلبیت و لاكل ذی سمع بسمیع و لاكل ناظر ببصیر.»

یعنی نیست هر صاحبدلی صاحب عقل و نه هر باگوشی شنونده و نه هر با چشم بینا، بلكه آنها كه صاحبدل باهوش و گوش شنوا و چشم بینا باشند، كسانی باشند كه دل از محبت دنیاكنده و گوش به آوازه ی شهرت دنیا نداده و چشم از زر و زیور دنیا پوشیده باشند.

«فیا عجبا و مالی لا اعجب من خطا هذه الفرق علی اختلاف حججها فی دینها! لا یقتصون اثر نبی و لا یقتدون بعمل وصی و لا یومنون بغیب و لا یعفون عن عیب.»

یعنی می خوانم تعجب را از برای خودم و چه چیز از برای من است كه تعجب نكنم از خطا و غلط كردن این جماعت متفرقه، با مطلع بودن بر حجتهای مختلفه و دلایل كثیره ی ایشان در دین ایشان كه هر یكی از آنها از برای شناختن حق كافی است، چه جای متعدد آنها و آن دلایل كثیره ی گفتار و كردار و اخلاق و احوال و اوصاف انبیا و اوصیا است كه مجموع در امیر به حق واضح و ظاهر بوده «كالشمس فی وسط النهار» و خلاف این دلایل در مخالفت آشكار بوده، مثل روز آشكار. پیروی نمی كنند وصیت و گفته ی پیغمبری را و متابعت نمی كنند كار و كرد وصی پیغمبری را و اعتقاد نمی كنند ثواب و جزای روز قیامت را و بازنمی ایستند از عیوب خودشان.

«یعملون فی الشبهات و یسیرون فی الشهوات.»

یعنی كسب و كار می كنند در امور باطله و سفر می كنند در خواهشهای نفسانیه، یعنی آنچه خواهش نفس ایشان است به عمل می آورند.

«المعروف عندهم ما عرفوا و المنكر عندهم ما انكروا.»

یعنی مستحسنات در میان ایشان آن چیزی است كه مستحسن طبع ایشان باشد، اگر

[صفحه 435]

چه بحسب شرع قبیح باشد و قبیح آن چیزی است كه در نزد ایشان قبیح باشد، اگر چه بحسب شرع مستحسن و خوب باشد.

«مفزعهم فی المعضلات الی انفسهم و تعویلهم فی المبهمات علی آرائهم.»

یعنی در احكام مشكله رجوع به نفسهای خود می كنند، هر چه به خاطر ایشان برسد از آن قرار عمل می نمایند، اگر چه خلاف گفته ی خدا و رسول باشد و در امور مبهمه ی مخفیه از ایشان كه معارف الهیه باشد اعتماد بر اعتقادات باطله ی خود می كنند، اگر چه مخالف عقل متین و دین مبین باشد.

«كان[2] كل امری ء منهم امام نفسه، قد اخذ منها فیما یری بعری ثقات و اسباب محكمات.»

یعنی باشد هر شخصی از ایشان پیشوای نفس خود، به تحقیق كه می گیرد از نفس خود در هر مساله كه ببیند و هر حكمی كه به نظرش بیاید به حلقه ها و مستمسكات متقنه و اسباب و دلائل محكمه. یعنی از پیش نفس خود و اجتهاد و رای خود سبب و دلیل می جوید، در مسایل حلال و حرام و متمسك نمی شود به گفته ی خدا و رسول و به قرآن و احادیث پیغمبر صلی الله علیه و آله، بلكه به قواعد و قوانین مخترعه ی خود اجتهاد می كند و احكام جاری می دارد.

[صفحه 436]


صفحه 434، 435، 436.








    1. تعجب از ترجمه ی شارح دانشمند و عارف است كه گاه برداشتهای نادرستی دارد. ترجمه ی عبارت بالا چنین است: و در برابر شما در مسیری كه بدان روی نهاده اید، گرفتاریها و سختیها است و آنچه را كه خواستار پشت كردن بدانها شده اید پیشامدهای سخت عبرت آموز است.
    2. شارح این كلمه را كان (فعل ماضی كون) گرفته و باشد ترجمه كرده است و در نسخه های دیگر: كان ضبط شده است یعنی گویا.